
مروری بر زندگی یک شهید مدافع حرم در «دخترها بابایی اند»
دلم می خواهد بابا بهم غذا بدهد. بابا وقتی بود، برایم لقمه می گرفت. خودم بلدم بخورم، ولی بابا لقمه می گرفت. خب دوست داشتم. به قول بابا دختر ها بابایی اند. بابا هم دوست داشت. لقمه هایش ماشین می شدند و می رفتند توی دهانم. «دخترها باباییاند» روایتی پر احساس از خانواده شهید مدافع